قسمت چهارم ادامه مطلب... سرشو اورد بالا و بهم نگاه کرد خیلی عصبی بود من:ببخشید فقط میخواستم کمکش کنم روشو برگردوند و با اعصبانیت رفت من:اقا ارشان...ارشان ارشان:وای بحالت فقط بفهمم یه نفر از این موضوع خبر دار شده خودم حسابتو میرسم من:به کسی نمیگم ولی بزارید بهش کمک کنم ارشان:هیچ کاری نمیتونی انجام بدی تنهاش بزار بعد این حرفش ازم دور شد ولی من واقعا میخوام به راشا کمک کنم راشا:مانی بریم پایین دیگه,قسمت,چهارم,شیدایم ...ادامه مطلب